header

دسته بندی :

حوادث

اشتراک گذاری

1403/10/03

روایت دروازه بان نفت مسجد سلیمان از نجات معجزه آسایش / او یکی از سربازانی بود که اتوبوس‌شان به دره سقوط کرد / خدمت 7 سرباز شروع نشده تمام شد

«وقتی اتوبوس به ته دره سقوط کرد، من از پنجره به بیرون پرتاب شدم و همین باعث شد که زنده‌ بمانم». اینها را دانیال کریمی می‌گوید. دروازه‌بان تیم فوتبال صنعت نفت و یکی از سربازانی که روز شنبه سوار اتوبوس مرگ بود. اتوبوسی که قرار بود سربازانی را که تازه راهی خدمت شده بودند به پادگان آموزشی کرمانشاه منتقل کند اما در بین راه گرفتار حادثه‌ای هوناک شد.

به گزارش ملت ما، ساعت 12:39 ظهر شنبه، یک اتوبوس مسافربری که از اهواز به ‌سمت کرمانشاه در حرکت بود، در حوالی پلدختر ناگهان از مسیر خارج شد و پس از برخورد با گاردریل به عمق دره‌ای عمیق سقوط کرد.

این حادثه درحالی رخ داد که جاده به دلیل بارندگی خیس و لغزنده بود و همین باعث شد که راننده وقتی اتوبوس از مسیر منحرف شد، نتواند آن را کنترل کند.

در پی این حادثه 9 نفر جانشان را از دست دادند که 7 نفر از آنها سرباز بودند. این در حالی بود که اتوبوس 27 سرنشین داشت که به غیر از راننده و کمک راننده، بقیه آنها سربازان تازه خدمت بودند که از اهواز به سوی پادگان سراب نیلوفر می‌رفتند.

25 سرباز خوزستانی از شهرهای ایذه، اهواز، اندیکا، هویزه و اندیمشک بودند. آنها ساعاتی قبل از حادثه در پادگان اهواز تقسیم شده و سوار بر 2 اتوبوس وی آی پی اسکانیا راهی کرمانشاه شده بودند تا دوره آموزشی را طی کنند.

بعد از سقوط اتوبوس به دره، خودروهای عبوری که شاهد این ماجرا بودند، بلافاصله پلیس و نیروهای امدادی را با خبر کردند. پلیس راه استان لرستان و عوامل انتظامی و واحدهای امدادی لرستان عازم محل سانحه شدند.

به گفته مسئولان امدادی 6 نفر از مسافران در محل تصادف جان باخته بودند و بقیه نیز به دلیل سقوط به دره سنگلاخی، مجروح شده بودند. شدت جراحت برخی از آنها آنقدر زیاد بود که یک نفر از آنها هنگام انتقال به بیمارستان و 2 نفر دیگر در بیمارستان جان باختند و آمار قربانیان به 9 نفر رسید.

یک معجزه

دانیال کریمی بابا احمدی، گلر تیم نفت مسجد سلیمان یکی از سربازان اتوبوس مرگ بود.

او به همشهری می‌گوید: شنبه صبح زود در پادگان اهواز حاضر شدیم که کار تقسیم و مشخص شدن محل خدمت ما معلوم شود. همه ما مشمولان عادی و تحصلیکرده بودیم که قرار بود دوره آموزشی خدمت را شروع کنیم.

او ادامه می‌دهد: وقتی معلوم شد که باید به پادگان مرزی سراب نیلوفر برویم، سوار بر اتوبوس‌های وی‌آی پی به راه افتادیم. در طول راه مشکلی پیش نیامد. برخی سربازان که با هم همشهری بودند و یکدیگر را می‌شناختند در حال صحبت بودند. برخی چرت می‌زدند و بعضی‌ها نیز به جاده نگاه می‌کردند. من نیز کنار یکی از دوستانم که همشهری‌ام بود، در انتهای اتوبوس نشسته بودم.

کریمی می‌گوید: اما زمانی که اتوبوس از مسیر منحرف شد و به دره سقوط کرد در خواب و بیداری بودم. ناگهان به خودم آمدم و دیدم که اتوبوس در حال چرخیدن دور خودش است. همان لحظه سقوط به دره بود که من از شیشه به بیرون پرت شدم.

او می‌گوید: من در ابتدای پرتگاه روی زمین خاکی افتادم. اما در امتداد و ته دره صخره‌های بزرگی وجود داشت که برخی از سربازان با آنها برخورد کرده و جان خود را از دست دادند.

کریمی اضافه می‌کند: من وقتی روی زمین افتادم همه چیز برایم تاریک و بی صدا شد. بعد از مدتی دوباره به هوش آمدم و صدای داد و فریاد می‌شنیدم. فریادهایی که می‌گفتند یا خدا، یا خدا. اما انگار در آنجا نبودم همه چیز برایم گنگ بود و نمی ‌دانستم دقیقا چه اتفاقی افتاده است. حتی نمی‌توانستم تکان بخورم. درد شدیدی در بدنم احساس می‌کردم. فقط خیلی محو دیدم که اتوبوس به ته دره سقوط کرده و چند نفر روی زمین افتاده‌اند. دیگر چیزی یادم نمی‌آید.

وی می‌افزاید: وقتی در بیمارستان به هوش آمدم خودم را در حالیکه که سرم، پیشانی‌ام، دستم و مهره پنجم ستون فقراتم شکسته بود، روی تخت دیدم.

این دروازه‌بان تیم نفت مسجد سلیمان می‌گوید: بعد از آن از دیگران شنیدم که 7نفر از بچه‌ها جان باخته‌اند. باورم نمی‌شود که زنده مانده‌ام. خدا را شکر می‌کنم که جان دوباره به من داد. اما به شدت از شنیدن خبر مرگ سربازان ناراحتم.

آدرس کوتاه شده صفحه

اشتراک گذاری

shareItem1shareItem2shareItem3shareItem4shareItem5

ارسال نظر

captcha
ارسال نظر