بررسی ابعاد روانشناختی جنایت هولناک پادکستر ایرانی در کانادا
هشدار یک روانشناس: فاصله شما با خشونت یک دکمه است

ملت ما ـ عطیه سادات سیدمحسنی: «داشتم کنترلم را روی چیزی از دست میدادم که خیلی خشونت آمیز تر چیزی بود که بشه برای همیشه در درون خودم نگهش دارم.» این اولین جمله از تازه ترین پادکست «آخرین شاهد»، ساخته مهدی پورباقی است که در آن نحوه ارتکاب یک قتل را تشریح می کند؛ قاتلی که این روزها جنایتی که مرتکب شده همه را در شوک عمیقی فرو برده است.
![]() |
پورباقی فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی و دانشگاه شریف و دانشجوی دوره دکترای بیوانفورماتیک در دانشگاه مموریال کانادا بود. او در پادکستی که تولید می کرد به بررسی پرونده های جنایی می پرداخت. طبق اخبار منتشر شده از سوی پلیس شهر نیوفاندلند کانادا، جایی که مهدی پورباقی و همسرش باران عابد در آنجا زنگی می کردند، پورباقی چند روز قبل در اقدامی هولناک همسر خود باران را به قتل رسانده و جسد او را داخل چمدانی در محلی خلوت رها کرده و بعد به خانه برگشته و چند روز بعد از کشتن همسرش، در روز دوشنبه 15 جولای در خانه اش در مرکز شهر به زندگی خود پایان داده است.
![]() |
جنایت هولناک مهدی پورباقی شاید از آن جهت جنجالی شد که خودش تولید کننده پادکست جنایی «آخرین شاهد» بود که مخاطبان زیادی هم داشت. همین مساله سوالات متعددی را در ذهن افراد جامعه به وجود آورده که آیا تولید و پیگیری پادکست های جنایی باعث تاثیرمنفی بر روان قاتل شده و او را به سمت جنایت سوق داده یا اینکه چنین جنایتی با انگیزه های دیگری رخ داده است. برای پاسخ به این سئوالت به گفت و گو با دکتر مهدی اسماعیل تبار، روان درمان و روانشناس بالینی پرداخته ایم که در ادامه میخوانید.
زنبور عسل یا مگس؟!
دکتر اسماعیل تبار در ابتدا درباره نحوه پیگیری اخبار جنایی میگوید: در دنیایی که فاصله افراد با اخبار به اندازه یک دکمه است نمیتوان گفت مردم اخبار را نبینند. امروزه چرخه انتقال خبر با دهه هفتاد و هشتاد بسیار متفاوت است، چراکه سرعت انتشار اخبار بالا رفته است. برای مثال ترور ترامپ و کناره گیری جو بایدن از انتخابات در کسری از ثانیه در سراسر دنیا بازتاب پیدا کرده است. مساله این است که باید دید در برابر این حجم از اخبار عملکرد ذهن ما مثل زنبورعسل است یا مثل مگس! مگس در بوستان و گلستان هم به دنبال نشستن روی کثافت است و هدفش هم انتقال بیماری است اما زنبور عسل گرده افشانی و تولید عسل میکند.
او می افزاید: من به عنوان درمانگر اگر خبرهای این چنینی را دنبال نکنم آیا میتوانم پاسخ شما را به عنوان خبرنگار بدهم؟ یا یک روزنامه نگار میتواند اخبار جنایی را ندید بگیرد؟ قطعا پاسخ این سوالات منفی است. سوال این است که این اخبار چه پیامدی دارد؟ اگر برآیند انتشار مطلب، افق روشن، پیشگیری و تلنگر باشد اشکالی ندارد اما اگر هدف از پردازش زیر سوال بردن امنیت روانی باشد، نتیجه منفی به همراه دارد. اگر برآیند مثبت باشد پرداختن به اخبار جنایی مطلوب است.
![]() |
به جنبه روانی زندگی توجه شود
این روانشناس میگوید: مردم در دنیا و همچنین در ایران به جنبه روانی زندگی خود آنطور که باید توجه نمی کنند. اتفاقی که برای مهدی پورباقی و همسرش باران عابد افتاد را میتوان به دندان درد تشبیه کرد. زمان دندان درد فرقی نمیکند که در ایران باشی یا در کانادا ،فرقی نمیکند مسیحی باشی یا مسلمان. باید آن را درمان کرد، مهم مساله شناسی است.
او با تاکید براینکه در ذهن مگسی، وقتی ذهن دنبال اخبار منفی است، تولید هم منفی می شود میگوید: ظرافت هایی باید رعایت شود تا «امنیت روانی جامعه» تخریب نشود بنابراین خبر حوادث بدون تحلیل روانشناختی فایده ای ندارد. برای مثال پلیس کانادا در 72 ساعت ابتدایی اسامی را اعلام نکرد علت این اقدام تامین کردن امنیت روانی و اخلاق خانواده بود.
معدل پنج نفر هستیم!
اسماعیل تبار می گوید: ما معدل پنج نفری هستیم که با آنان حشر و نشر داریم. اگر کسی مدام راوی ناامیدی و مرگ و نیستی است خودش به مرور قربانی این گرداب می شود. یکی از مشکلات اساسی این است که رفاه مادی و رفاه روانی افراد جامعه هم تراز نیستند. ایرانیان خارج از کشور بواسطه شرایط فرهنگی متفاوت آسیب بیشتری دارند بنابراین باید تمرکز بیشتر روی خودشناسی داشته باشند.
درخت از ریشه جدا شده...
او می افزاید: زمانی که فردی از جامعه مهاجرت می کند، همانند درختی است که از ریشه جدا شده است. حالا اگر با این وضعیت آسیب پذیر، فرد درباره اشکال جنایت های مختلف صحبت کند، قربانی اول این اتفاق خودش و افراد دنبال کننده اش می شوند. مهدی پورباقی زمانیکه از تهران به کانادا می رود، نفسش را هم همراه خود میبرد. زمانیکه امید، نشاط و شادی را در 10 سال آینده ات نبینی، حداقلی ترین نتیجه آن این است که اکنون را خراب می کند و اکنون فدای آینده یا گذشته می شود و در نهایت بر سلامت روان تاثیر می گذارد. سقراط که میگوید « خودت را بشناس»، اما انسان موبایلی امروز توجهی به این موضوع نمیکند.
اسماعیل تبار می افزاید: یک زمانی پلیس آگاهی برای «جلوگیری از آسیب» به موضوعات جنایی می پردازد، یک وقتی هم فردی در نقطه دور افتاده این اقدام را انجام می دهد. اما آیا ادبیاتی که آقای پورباقی در پادکست خود می گوید ادبیات یک فرد نرمال است؟ بیان این میزان از خشونت، هنجارشکنی و حریم شکنی تاثیر مثبت می گذارد یا منفی؟
این روانشناس ادامه میدهد: انسان دو آسیب مهم روانی دارد که شامل افسردگی و اضطراب می شوند. نشانه ها مثل تابلوهای راهنمایی و رانندگی عمل می کنند و باید به آن ها توجه کنیم. باید دید زن و شوهرها و پدر و مادرها نسبت به نشانه های عادی زندگیشان تحلیل درستی دارند؟ بنابراین در قدم اول باید به موضوع تقویت سلامت روان بپردازیم. مهم این است تا همه افراد جامعه یاد بگیرند هرچیزی که حالشان را بد میکند باید به روانشناس مراجعه کنند اما متاسفانه زمانی مردم به روانشناس مراجعه می کنند که کارد از استخوان هم گذشته و این مسیر غلطی است.
![]() |
زنگ خطرها؟
او در پاسخ به این سوال که افراد خطرناک را چطور شناسایی کنیم، میگوید: شناخت آدم های دیگر هزینه بیشتری دارد یا اینکه تمرکز را بر خودشناسی بگذاریم؟ چرا باید اجازه ورود هرکسی را به زندگی شخصیمان بدهیم؟ چرا باید این میزان ورودی اطلاعات در ذهنمان داشته باشیم؟ بجای اینکه تمرکز را روی پیدا کردن قاتلان اطرافمان بگذاریم تمرکز را روی رفاه روانی خودمان بگذاریم. ما باید مانند زنبور عسل عمل کنیم و تمرکز را روی امید، عشق و شادی بگذاریم.
این رواشناس با تاکید براینکه جنبه عقل نظری به تربیت نفس کمک نمیکند میگوید: درس خواندن در علامه حلی و دانشگاه شریف به تربیت نفس کمک نمیکند، مهدی پورباقی میتوانست در پادکست های خود روی پرونده های مختلفی کار کند اما چرا باید با این درجه از جنون به پرونده های خشن بپردازد؟ اصلا چرا این مطالب تولید می شود و چرا من به آن توجه میکنم؟ بنابراین عقل نظری ربطی به نفس ندارد. خروجی همان چیزی است که درباره اش سرچ یا تولید محتوا میکند.
این 33 درصدهای مهم
او می گوید: باید ببینیم فرد با خودش بارحم است یا بیرحم؟ رویکرد باید متوازن باشد، ما را سه تا 33 درصد مهم تشکیل می دهد، جسم، عقل و قلب. عقل میشود دکتر، مهندس و ... اما تن آدمی شریف است به جان آدمیت که مساوی است با تربیت نفس.
احتیاط! فاصله شما با خشونت یک دکمه است
اسماعیل تبار می افزاید: در اینستاگرام جذابیت ها چطور تعریف می شود ؟ آیا این جذابیت ها مگسی نیستند؟ آیا دیده شدن به معنی خوشی روانی است؟ متاسفانه انسان هزاره سومی از جانب شبکه های اجتماعی تهدید می شود یعنی فاصله ما با خشونت، خودکشی و خود تخریبی یک دکمه است. افراد پول خرید گوشی و اینترنت را دارند اما میگویند پول خرید یک کتاب رواشناسی را نداریم! مردم باید وقت بگذارند و رسانه باید برای تفهیم موضوعات روانشناسی هزینه کند بنابراین همانطور که گفتم باید دندان فاسد را درست کرد.
او می گوید: بر اساس آیات قرآن اگر روح انسان در مسیر آرامش باشد درنهایت آرام می شود اما متاسفانه دغدغه سلامت روان اولویت نیست درصورتیکه مساله مهم خوشی روانی هر فرد است.