افغانها مردم را از این شهر تهران فراری دادهاند
به گزارش ملت ما، گزارش میدانی روزنامه هم میهن از وضعیت بد زندگی در شهر پرند که موجب بازگشت ساکنانش به تهران شده است را بخوانید.
در این گزارش آمده است:
* «خانه ساختند ولی امکانات ندارند.» این خلاصه حرف مردمی است که سالها پیش از تهران به پرند رفتند تا شاید زندگی بهتری داشته باشند. آنها میگویند بعضی از ساکنان بهدلیل همین کمبود امکانات در حال برگشتن به تهرانند، با وجود همه فقری که در این شهر منتظرشان است. «افرادی که خانهشان اینجا بود، واحد برای خودشان بود اما بهدلیل کمبود مدرسه دوباره اینجا را رها میکنند و به تهران برمیگردند.»
* این روایتها را حالا از زبان اهالی شهری کوچک در جنوب غربی استان تهران میشنویم که نامش از اوایل دهه 90 بهنام شهری مهاجرپذیر شنیده میشد، اما حالا اهالی آن میگویند بعضی از ساکنان در حال بازگشت به تهرانند؛ چون امکاناتی در کار نیست. مشکلات این شهر حالا در حرفهای مسئولان هم راه پیدا کرده؛ همین دو هفته پیش بود که مسعود پزشکیان، نامزد انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری که حالا برای این عنوان هم انتخاب شده، در حرفهای انتخاباتیاش گفت که به پرند رفته و وحشت کرده است؛ او گفت مطمئن است مردم این شهر مشکل آب پیدا خواهند کرد.
* شهر پرند جوان که حالا جمعیتاش به حدود 450 هزار نفر رسیده، بعد از اجرای طرح مسکن مهر در اواسط دهه 80، بهسرعت از نظر جمعیتی رشد کرد، اما اهالی میگویند ماجرا به همین سادگی نیست و زیر پوست این شهر و در کنار ساختمانهای بلند مسکن مهر، اتفاقات دیگری رخ میدهد؛ خشونت، فروش مواد، سکونت اتباع غیرمجاز و احساس ناامنی. ساخت خانههای مسکن مهر در دولت نهم آغاز شد و موج مهاجرت به آن از همان اوایل دهه 90 شدت گرفت و حالا این شهر به هفت فاز رسیده و در فاز آخر آن هم طرح مسکن ملی در جریان است. با وجود اینکه بیش از یک دهه از روند افزایشی جمعیت پرند میگذرد و ساکنان مسکن مهر بیشتر شدهاند، اما امکانات زندگی در این شهر کفاف جمعیت تقریباً نیممیلیون نفری آن را نمیدهد و حالا باید راههای طولانی را برای دسترسی به امکانات طی کنند؛ مسافتی حداقل تا رباطکریم و تهران.
* پرند خودش را با ردیفی از ساختمانهای سفید و یکسان از دور خودش را نشان میدهد؛ با یک تابلوی خوشامدگویی، خانههای ویلایی، میدانهای شلوغ فاز یک و دو و یک محدوده برای ساخت «سرزمین ایرانیان» که فعلاً خبری از آن نیست. مالهای دور میدان استقلال تازه بالا رفتهاند و ایستگاه مترو هم همین چند ماه پیش راه افتاده و حالا مسافران هرروز بهغیر از اتوبوس و تاکسی، راه دیگری برای سفر به تهران پیدا کردهاند. تاکسی بهراحتی پیدا میشود؛ بخش زیادی از مهاجران پرند مسافرکشی میکنند. از میدان استقلال و چهارراه اول که رد شوی، دیگر خبری از شلوغی خانههای بزرگ نیست و خیابانهای پهن و خالی آغاز میشود و ساختمانها تا بینهایت ادامه پیدا میکنند. اهالی میگویند تنها مزیت پرند، آب و هوای آن است که هنوز آلوده نشده.
* پرند آنقدر وسیع شده است که خانههای طرح ملی مسکن هم در فاز هفت کمکم بالا میرود و تفاوت چندانی هم با مسکنهای مهر فاز چهار تا شش ندارند. سفید و یکدست و گاهی باکیفیت و گاهی بدون کیفیت. در هر خیابان بهجای دکههای مطبوعاتی، دکههایی کوچک راه افتادهاند که مواد غذایی و خوراکی دارند. اهالی میگویند صاحبان این دکهها فروشندگان اتباع انتخاب میکنند و احتمالاً چیزهای دیگری هم بین بساط خوراکی آنها پیدا شود.
* دستفروشهای پرند همهجا دیده میشوند؛ کنار همه خیابانها و حتی روزهای جمعه در بازاری که یکی از خیابانها را بهراحتی میگیرد. مقصد، یکی شهرکهای فاز شش است؛ آخرین فاز این شهر و درست مانند پنج فاز دیگر: خانههای متراکم، دیوارهای سفید و خیابانهای پهن که لابهلای آنها دو مال در حال ساختهشدن است. در «زون شش»، دو سوپرمارکت داخل واحدهای مسکونی ساخته شدهاند و اهالی هربار که برای خرید میروند، باید خرید مفصلی انجام دهند. هرچه از فاز یک پرند دورتر باشی، دسترسی به امکانات سختتر و پرهزینهتر میشود.
* مدیریت پرند از فاز یک تا سه در دست شهرداری پرند و از فاز چهار بهبعد برعهده شرکت عمران پرند است. آقای خالقی یکی از همان مهاجرانی است که چهارسال پیش از تهران به پرند رفت تا ساکن یکی از واحدهای طرح مسکن مهر شود. او قبلاً تراشکار بود و حالا بازنشسته شده است: «زمانی که شروع به تحویل واحدها کردند، همه با ذوق درباره آن صحبت میکردند، اما وقتی تحویل گرفتند با اتفاق دیگری روبهرو شدند و شرایط روزبهروز بدتر شد. برخی از ساکنان بهدلیل همین شرایط و کمبودها به تهران برگشتند. چهارسال پیش این خانه را تحویل گرفتیم، ولی در این مدت هیچ امکاناتی به ما ندادند و هر امکاناتی که الان داریم، با چنگ و دندان به کمک همسایهها گرفتیم. با چندینبار رفتوآمد. به هرجایی هم مراجعه میکنیم مثل توپ فوتبال ما را به اینطرف و آنطرف ارجاع میدهند.»
* او همراه با اهالی ساختمان مدتهاست که برای پیگیری قیمتهای قبوض برق و اینترنت مخابرات رفتوآمد میکنند، اما به نتیجهای نمیرسند: «برای نظافت به شرکت عمران پرند مراجعه میکنیم، پاسخی نمیدهند. نه سطل آشغال میگذارند، نه کسی برای این کار وجود دارد. خودمان این کار را انجام میدهیم.»
* رانندگی منبع درآمد بخش زیادی از مهاجرانی است که در پرند ساکن شدهاند. آقای خالقی یک دختر و پسر جوان دارد و بهدلیل وضعیت امنیت منطقه بهشدت نگران آنهاست و میگوید: «به دخترم گفتهام که یک چاقوی کوچک همراهت داشته باش؛ چون یکبار رانندهای قصد آزار او را داشت و او هم توانست با یک خراش کوچک روی دست راننده، خودش را نجات دهد. افرادی به اینجا میآیند که از نظر مالی شرایط بسیار سختی دارند و با هرشرایطی خودشان را به اینجا میرسانند و بهدلیل نداشتن شغل، مشاغل درستی را انتخاب نمیکنند. اینجا فقط دو کلانتری دارد و بههمین دلیل حین دعوا و مشکلاتی که بهدفعات رخ میدهد، رسیدگی نمیکنند و نمیآیند؛ انگار برایشان عادی است. الان افراد مجرد، موادفروش و... اینجا زیاد شدهاند. نمیدانم در این شرایط چه کاری برای امنیت فرزندانمان و خانواده انجام دهیم؟».
* دور تا دور میدان استقلال پرند، تابلوهای بنگاههای املاک در میان صدها مغازه دیگر بیشتر دیده میشود. تجربه ساکنان پرند نشان میدهد که قیمت ملک در شهر از طرف همین بنگاههایی تغییر میکند که بخش زیادی از آنها هم جواز کسب ندارند. گفتهای که هم فعالان ملک آن را تایید میکنند، هم اهالی شهر.
* «قیمت دست آنهاست چون مالکند و تعداد زیادی خانه دارند. خودم شنیدهام که در همین کیسون یکی، دو نفر قیمت ملک را تعیین میکنند»؛ این را آقای میریحیایی میگوید که دوبار سابقه مهاجرت به پرند را داشته است و حالا عضو هیئتمدیره یکی از واحدهای «محله زون 6 شهرک مهستان» در فاز شش پرند است. او تعریف میکند که موج مستاجر و خریدار در پرند کمتر شده است: «قبلاً در تابستانها هر روز میدیدیم که ساکنان جدیدی از تهران میآیند و اثاثیه میآورند، اما الان این آمار از نصف هم کمتر شده و خانهها بهندرت اجاره میروند. خانهها تغییرات قیمتی داشته، ولی با این حال امکانات بسیار کم است.»
* او در یکی از شرکتهای اطراف پرند کار میکند، درست مانند بسیاری از اهالی این شهر که در شهرکهای صنعتی و کارخانههای اطراف آن مشغول به کارند و اگر از سرویس استفاده کنند، هزینه چندانی برای رفتوآمد نمیپردازند، اما ماجرا برای کسانی که خارج از پرند کار میکنند، تفاوت زیادی دارد. میریحیایی میگوید، کسی که از تهران میآید اینجا، برای هزینه کمتر است. مثلاً میتواند خانهای را به قیمت 150 میلیون تومان رهن کند، اما برای رسیدن به محل کارش در تهران، حداقل باید روزی 60 هزار تومان برای رفتوآمد هزینه کند. این مسافت او را خسته میکند و همان هزینهای را که در تهران بابت کرایه خانه میداد، اینجا بابت کرایه ماشین پرداخت میکند. گفتند، بیایید اینجا تا بعداً به شما امکانات دهیم، اما خبری نیست.»
* او از هزینه تاکسی و زمانبندی مترو میگوید که بهتازگی راه افتاده، اما در ساعاتی که باید حضور داشته باشد، نیست: «از ایستگاه باقرشهر تا اینجا کرایه تاکسی نفری 50 هزار تومان و کرایه اتوبوس حدود 15 هزار تومان است. مترو هر دوساعت یکبار میرود تهران. اولین سرویس 6:30 دقیقه صبح است و یکساعت زمان میبرد تا به ایستگاه شاهد برسد. بهدلیل همین شرایط کسانی به این شهر میآیند که موجه نیستند و بهدلیل بیکاری، ازطریق فروش مواد، خلاف، دستفروشی و... درآمد دارند.»
* ظاهر پرند در فازهای یک تا سه در سالهای اخیر تغییراتی داشته و مالهای نیمهکاره، سینما، رستورانها و پاساژها را در فازهای مختلف میتوان دید. با این حال کرایه بالا، قیمتها و تعداد آنها جوابگوی فازهای مختلف پرند نیست که به گفته خود اهالی کارگرنشین است. حالا پرند، با مرکز خرید تازه، خانههای ویلایی فازهای یک تا سه، خانههای مسکن مهر چیدهشده در کنار هم، به شهری نیم میلیوننفری و بدون امکانات با میزان رضایت از زندگی کمتر از متوسط تبدیل شده است. فاصله اولین درمانگاه با پایینترین امکانات تا فاز شش پرند حدود هشت دقیقه است و اورژانس بیمارستان مستقر در پرند هم از 12 شب بهبعد تعطیل است. در این فاصله اگر بیماری نیاز به درمان داشته باشد، باید به بیمارستان فاطمه زهرای رباطکریم منتقل شود که اهالی میگویند کیفیت خدماتی بسیار پایینی دارد. تماس با اورژانس هم ممکن است پاسخی نداشته باشد؛ اگر بیاید هم باز به رباطکریم منتقل میکند. میریحیایی تعریف میکند: «چند روز پیش یکنفر در همین محدوده آسم داشت و وضعیت خوبی نداشت، زمانی که با اورژانس تماس گرفته شد، گفتند اگر عجله دارید خودتان او را به بیمارستان منتقل کنید؛ چون تا یکساعت دیگر امکان فرستادن آمبولانس نداریم.»
* خانواده خلیلی پنچ سال پیش از قزوین به پرند آمدند تا شرایط کاری بهتری پیدا کنند. آنها دو فرزند دارند: نازنین که دانشآموز سال نهم یکی از دبیرستانهای پرند است و برادرش که دانشآموز سال ششم است، هر دو در مدرسهای درس میخوانند که تراکم جمعیت بالایی دارد و سرایدار ندارد. اهالی میگویند سال تحصیلی گذشته در یکی از مدارس، بهدلیل کمبود معلم، یکی از والدین به دانشآموزان درس میداد.
* نازنین از روزهایی میگوید که بوی مواد مخدر از سرویسهای بهداشتی مدرسه احساس میشود: «مدرسه چندبار دانشآموزانی که مواد مصرف میکردند را برای مدت کوتاهی اخراج میکرد، بعد دوباره برمیگشتند. در مدرسه مشاور هم داریم و با کسانی که قصد خودکشی داشتند، صحبت و منصرفشان کرده.»
* خانواده نازنین برای هزینه کمک به مدرسه پسر و دخترش که هر دو دولتیاند حدود 400 تا 500 هزار تومان هرسال پرداخت میکند. در مدرسه برادر او هم روال مشابهی است و خبری از سرایدار نیست و با هزینه شخصی، نظافت مدرسه برای 700 دانشآموز انجام میشود. نازنین همراه با نزدیک به 40 دانشآموز دیگر، در یک کلاس درس میخوانند و گاهی کلاس آنقدر شلوغ است که نیمکت برای نشستن پیدا نمیشود و باید روی زمین بنشینند: «بیشتر معلمها سال اولی هستند که تدریس میکنند و کشیدن سیگار در دستشوییها هم عادی است. مدرسه دو در دارد که در پشتی آن باز است و بهراحتی امکان رفتوآمد به آن وجود دارد. آموزشوپرورش به مدرسه سرایدار نداده و از ابتدای امسال خودمان نظافت کلاسها و حیاط را انجام میدهیم.»
* در کنار فاز شش پرند، واحدهای نهضت ملی مسکن در حال ساخت است و بخشی از این واحدها که در فاز پنج ساخته شده بود، به فرهنگیان تحویل داده شده است. میریحیایی میگوید، اکثر املاکیهای اینجا جواز کسب ندارند و بارها هم پلمب شدهاند، اما دوباره فعالیت میکنند و به همین دلیل است که برخی واحدها را بهصورت روزانه و ساعتی اجاره میدهند و اهالی منطقه از این موضوع ناراضیاند.
* رضا از افزایش تعداد اتباع خارجی میگوید: «کار اصلی آنها جمعآوری زباله برای بازیافت است. قبلاً در مجتمع خودمان یک ایرانی، خانه را برای چند اتباع افغانستانی کرایه کرده بود. اوایل دو تا سه نفر بودند، بعد کمکم تعدادشان بیشتر شد و خانوادههای مهاجر بیشتری به آنها اضافه شدند.»بهدلیل غیرقانونی بودن اجاره خانه به اتباع غیرمجاز، گاهی یک ایرانی خانه را برای این اتباع اجاره میکند و املاکیها هم گاهی به آنها کمک میکنند. حالا اهالی بعضی از مجتمعها ترجیح میدهند که خانههای این مجتمع را به مجرد و اتباع اجاره ندهند. همین یکماه پیش مدیرکل اتباع خارجی استان تهران از اجرای طرح ضربتی جمعآوری اتباع غیرمجاز در رباطکریم خبر داده و گفته بود که در راستای اجرای این طرح، اتباع بیگانه غیرمجاز ساکن در این شهرستان شناسایی و به کشورهای خود استرداد شدند.
* میریحیایی میگوید، یکی از دلایل مخالفت اهالی با سکونت مجرد در واحدها، راهافتادن شرکتهای هرمی در واحدهای مسکونی و مشکلات بعدی آن است: «مدتی پیش مردی جوان 13 تبعه افغانستانی را در یکی از این خانهها مستقر کرده بود و بهنام شرکت هرمی، با آنها کار میکرد که پلیس مدتی بعد آنها را دستگیر کرد. آنقدر اینجا فروش مواد راحت است که مدتی پیش روی نقشه هم میتوانستی بهراحتی محل فروش آنها را پیدا کنی. نام یکی از آنها هم مخدر کیسون ثبت شده بود که فروشنده آن را در گوگل ثبت کرده بود و بعد از مدتی هم جمع شد.»
* آنطور که او تعریف میکند، در پرند شرکتهای هرمی زیادی در واحدهای مسکونی کار میکنند و بعد از مدتی فعالیت، پلیس آنها را دستگیر میکند، اما همچنان در فازها و واحدهای مسکونی مختلفی پراکندهاند.