پرونده قتل داریوش مهرجویی و همسرش به دادسرا برگشت / آیا متهمان دوباره محاکمه میشوند؟

به گزارش ملت ما، با اعلام نظر دیوانعالی کشور، دادسرا باید تحقیقات لازم درباره ابهامات مطرح شده از سوی دیوانعالی کشور در این پرونده را انجام داده و دوباره پرونده را به دادگاه کیفری ارسال کند. پس از آن، قضات دادگاه تصمیم خواهند گرفت که آیا متهمان پرونده دوباره محاکمه شوند یا اینکه پرونده با رفع ابهامات دیوانعالی کشور، برای تایید حکم به این مرجع قضایی ارسال شود.
بر اساس این گزارش در ساعات پایانی 22 مهرماه سال گذشته بود که خبر وقوع قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر افکار عمومی و جامعه هنری و سینمایی کشورمان را در بهت فرو برد و مردم و دوستداران هنر را متاثر کرد.
پس از این جنایت تحقیقات پلیسی برای شناسایی و دستگیری عاملان جنایت آغاز شد و در کمتر از پنج روز، متهمان شناسایی و دستگیر شدند.
متهمان قتل مهرجویی و همسرش 4 مرد افغان بودند که پس از دستگیری ضمن بازسازی صحنه جرم، به جرائم ارتکابی و نحوه وقوع قتلها اقرار کردند.
یکی از آنها کریم نام داشت. متهم اصلی قتل مهرجویی و همسرش که پس از دستگیری به قتل داریوش مهرجویی و همسرش اقرار کرد و گفت: من باغبان سابق مهرجویی بودم. در زمانی که برای آنها کار میکردم، 30میلیون تومان طلبکار شده بودم، اما آنها حاضر نبودند این مبلغ را پرداخت کنند و میگفتند که هیچ بدهیای به من ندارند. آنها قبلا بهخاطر سرقت یک جاروبرقی مرا به زندان انداخته بودند و به همین دلیل از آنها کینه به دل گرفته بودم. برای همین با همدستی برادرم و 2نفر از دوستانم نقشه قتلشان را کشیدم.
شب جنایت
اما اینکه در شبی که داریوش مهرجویی و همسرش بی رحمانه توسط کریم و همدستانش به قتل رسیدند، چه گذشت، یکی از متهمان به نام داود (متهم ردیف چهارم) در جلسه محاکمه درباره شب حادثه گفت: از چند روز قبل از قتل، کریمگفت برویمخانه مهرجویی دزدی کنیم. کریم باغبان سابق مهرجویی بود و از او کینه به دل داشت. به غیراز من و او، میرویس و اسکندر هم بودند. آن شب از دیوار به داخل حیاط خانه مهرجویی پریدیم. خانم مهرجویی کریم را دید. در را بست. داد زد که زنگ میزنم به پلیس. ما هم ترسیدیم و رفتیم.
![]() |
او ادامه داد: چند روز بعد از این ماجرا، همسر مهرجویی من و نگهبان شهرک را صدا زد و گفت که چند روز پیش یکی آمده بود خانه ما برای دزدی که شناختمش. بعد گفت که اسمش کریم است و باید نقشه ای بکشد که او را گیر بیاندازد. ظاهرا آن شب همسر مهرجویی فقط کریم را شناخته و متوجه ما نشده بود. من هم ماجرا را برای کریم تعریف کردم و او به همراه میرویس این بار نقشهای کشیدند که کسی متوجه ما نشود.
داود گفت: شب حادثه کریم و میرویس به من و اسکندر گفتند که میرویم برای دزدی. من خبر نداشتم که قرار است قتلی اتفاق بیفتد. آن شب از دیوار ته شهرک آمدیم تو. دور تا دور خانه را بررسی کردیم و بعد از روی نردهها پریدیم داخل. کریم و اسکندر اول رفتند داخل و من و میرویس پشت آنها رفتیم. قبل از اینکه وارد خانه شویم از پشت پنجره دیدم که مهرجویی لباس مرتب پوشیده و نشسته بود روی کاناپه و داشت تلویزیون تماشا میکرد و خانمش کنار یک میز توی هال نشسته بود.
در آن لحظه چاقو در دست کریم بود. از در آشپزخانه که به حیاط راه داشت و نیمه باز بود وارد شدیم. یک دفعه به صندلی گیر کردیم و صدا کرد. خانم مهرجویی با شنیدن صدا به طرف ما برگشت و ما را دید و داد زد و فرار کرد. وارد اتاق شد و من و اسکندر دنبالش رفتیم. داشت در را هل میداد که نتوانیم وارد شویم. ما هم هل دادیم که خانم مهرجویی پرت شد و افتاد وسط اتاق. یک پارچه سیاه آنجا بود که برش داشتیم. دست ها و دهانش را با پارچه بستیم. گفتیم طلاهایت را بده اما گفت ندارم. میگفت چون به تازگی به خارج از کشور سفر کرده بودند، همه طلاهایش را به خانه مادرش برده و هنوز برنگردانده. 10 تا النگو دستش بود که خواستم آنها را بدهد. داشتیم النگوها را میگرفتیم که کریم وارد اتاق شد. اصلا قرار نبود که قتلی انجام شود و فقط قرارمان دزدی بود. کریم که آمد با اسکندر پچ پچ کرد. بعد گفت که باید اینها را بکشیم و اگر این کار را نکنیم شکایت میکنند و ما دستگیر میشویم. تا آن لحظه نمیدانستم که او مهرجویی را کشته است. البته صدای زدن مهرجویی را با چوب شنیدم اما فکر نمیکردم زمانی که من و اسکندر در اتاق با خانم مهرجویی درگیر بودیم، کریم آقای مهرجویی را کشته است.
داود گفت: کریم وقتی وارد اتاق شد به من گفت که برو از پشت، سر خانم مهرجویی را نگه دار و من این کار را کردم و کریم به او طوری ضربه زد که دست من هم بریده شد. خانم مهرجویی افتاد روی زمین و کریم پایش را گذاشت روی دندههای او و کارش را تمام کرد. بعد چون دستم بریده شده بود رفتم دستم را شستم. بعد رفتیم داخل کمدها را گشتیم و دیدیم که دیگر چیزی داخل خانه نیست. بعد آمدیم بیرون و سر خیابان که رسیدیم جدا شدیم. وسایل سرقتی را هم دادیم به اسکندر. چون بیرون از شهرک زندگی میکرد و بهتر میتوانست آنها را مخفی کند. یک ساختمان نیمه کاره در آن حوالی بود که من رفتم آنجا. صبح که بیدار شدم، دیدم که پسرعمویم 23بار به من زنگ زده. بعد که آمدم بیرون و رفتم شهرک، یکی گفت که اوضاع اینجا خرابه و فهمیدم که درباره ماجرای شب قبل حرف میزند. حدود ساعت 7:20بود که از دور سر و گوشی آب دادم و دیدم که کلی مأمور در حال رفتوآمد به خانه مهرجویی هستند. چون باید کار رنگکاری یک ساختمان 5طبقه در آن حوالی را انجام میدادم به سر کار رفتم. سه چهار شب از آن ماجرا گذشته بود که متوجه شدم پسرعمویم را دستگیر کردهاند. یکی به اسم خان محمد که برادر کریم بود را هم دستگیر کردند اما فکر نمیکردم ما لو برویم. برای همین در همان ساختمان نیمهکاره میخوابیدم که چند شب بعد، پلیس آمد بالای سرم و دستگیرم کردند. وقتی به اداره آگاهی رفتم، متوجه شدم که کریم و میرویس هم دستگیر شدهاند. همان موقع پیش مأموران همهچیز را اعتراف کردم و حتی گفتم که ما 4 نفر بودیم و نفر چهارم ما اسمش اسکندر است که اموال سرقتی هم پیش اوست. بعد از آن مأموران اسکندر را دستگیر کردند و او وقتی مرا دید شاکی شد که چرا او را لو دادهام و باید میگفتم که اموال سرقتی و چاقو را انداختهام توی چاه.
![]() |
صدور حکم
با اعترافات متهمان پرونده و برگزاری جلسه محاکمه، در دی ماه سال گذشته، قضات دادگاه متهم ردیف اول(کریم) را به اتهام «قتل عمدی» مرحوم مهرجویی و مرحومه محمدیفر و بر اساس مطالبه قصاص از سوی اولیای دم به 2 بار «قصاص نفس» محکوم کردند. متهمان ردیف دوم و سوم نیز به اتهام جرایمی نظیر «شروع به قتل» و «سرقت» مجموعا هر یک به 36 سال حبس تعزیری، شلاق و دیه محکوم شدهاند. متهم ردیف چهارم هم به جهت ارتکاب جرایمی نظیر «معاونت در شروع به قتل» و «سرقت» و با لحاظ نقش وی در جرایم ارتکابی، مجموعا به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد.
این رای پس از صدور از سوی دادگاه به دیونعالی کشور ارسال شد که قضات دادگاه پس از بررسی محتویات پرونده اعلام کردند که در خصوص تحقیقات انجام شده در دادسرا، این پرونده دارای نقص است و به این ترتیب حکم دادگاه نقض شد و پرونده برای رفع ایرادات دوباره به دادسرا باز گردانده شد.
با اعلام نقص تحقیقات از سوی دیوانعالی کشور، پرونده در دادسرا دوباره رسیدگی می شود تا ایراداتی که از سوی دیوانعالی کشور گرفته شده، برطرف شود. پس از بررسی و تحقیقات دوباره، دادسرا پرونده را به دادگاه کیفری یک استان البرز می فرستد و در آنجا قضات دادگاه تصمیم می گیرند که آیا متهمان دوباره محاکمه شوند یا اینکه پرونده با رفع نواقص دوباره به دیوانعالی کشور فرستاده شود و قضات دیوان نظر نهایی خود را اعلام کنند.