header

دسته بندی :

جامعه و فرهنگ

اشتراک گذاری

1403/01/18

سکانس های بی نهایت کمدی سریال جدی امنیتی هفت سر اژدها!

سریال هفت‌سر اژدها که با آغاز ماه مبارک رمضان از شبکه سه سیما پخش شد قرار بود بخشی از واقعیت موجود در کشور را در قاب تصویر بازنمایی کند و علم مبارزه با فساد را بالا نگه دارد ولی آنقدر آش را شور کرد که نه‌تنها از پس ماموریتش برنیامد، بلکه به یک کمدی ناخواسته تمام‌عیار و برشی هزل‌گونه از واقعیت بدل شد و جای هیچ دفاعی از خود باقی نگذاشت.

به گزارش ملت ما به نقل از فرهیختگان، فهرست نابلدی‌ها به میزانی زیاد است که نمی‌توان به همه آن‌ها اشاره کرد ولی ما به سهم خودمان تنها بخشی از بامزه‌ترین صحنه‌های موجود در سریال را انتخاب کردیم تا شما برای لحظاتی هم که شده با تماشای‌شان غم و غصه ایام را فراموش کنید و بخندید.

هفت سر اژدهاهفت سر اژدهاهفت سر اژدها2024-04-06T15:38:52+03:302024-04-06T15:38:52+03:30https://media.mellatema.com/Video/2024/04/2404060002.mp4https://media.mellatema.com/Image/2024/04/202404107960949519_Thum.jpg
دانلود

چنین سوژه‌ای امکانات دراماتیک خوبی برای مانور دادن در اختیار یک فیلمساز می‌گذارد و همین عجیب است که طالبی از چنین سوژه‌ای حتی نتوانست یک درام سرراست و قابل فهم پدید بیاورد و سریالی ساخته که تقریبا هیچ‌کس از آن سر در نمی‌آورد. اگر پیرنگ دوخطی سریال را مرور کنیم، با محتوای پیچیده‌ای روبه‌رو نخواهیم شد و به این شکل مشخص می‌شود که تمام این گنگی و لکنت لحن، از نابلدی و خرابکاری ابوالقاسم طالبی می‌آید نه پیچیدگی ذاتی در موضوعی که به آن می‌پردازد.
سر و شکل مجموعه یک تم اکباتانی دارد که در بعضی فیلم‌های دیگر سینمای ایران هم می‌شود نمونه‌هایی شبیه به آن را سراغ گرفت، مثلا «اعترافات ذهن خطرناک من» ساخته هومن سیدی که پر بود از تصاویر عجیب و اگزوتیک اما به‌لحاظ روایی سروته درست و درمانی نداشت و سکرات نشئگی شخصیت اصلی‌اش را بهانه‌ای برای دوربین‌بازی بی‌قصه قرار داده بود. از این‌جور فیلم‌ها و سریال‌ها می‌شود تیزرهای تبلیغاتی وسوسه‌انگیزی درست کرد اما وقتی خود محصول به‌نمایش درمی‌آید، تقریبا هیچ‌کس با آن همدل نمی‌شود، چون حتی اگر دو خط قصه هم در کار وجود داشته باشد، پشت این تکلف و تقید هپروتی گم می‌شود. سیدی از آن فیلم به بعد کم‌کم به سمت قصه گفتن سرراست‌تر حرکت کرد و از این فضای اکباتانی فاصله گرفت اما ابوالقاسم طالبی همین مسیر را معکوس رفته است. همه‌چیز سریال او عجیب است. قیافه و لباس آدم‌ها، مدل رفتار و حرف زدن‌شان و حتی مکان‌هایی که در آن حضور دارند و نتیجه کار گیج‌کننده، گنگ و مغلق و بی‌‌سروته و درعین‌حال شعارزده و لوث از آب درآمده است. در سنت کهن نقد هنری ما یک روش برای تحلیل عیوب آثار هنری هست که طبق آن ابتدا باید پرسید ضعف از «قابل» است یا «فاعل»؟ مثلا اگر یک سنگ بی‌کیفیت را به پیکرتراشی ماهر بدهند و نتیجه خوب از آب درنیاید می‌گویند ضعف از قابل، یعنی آن سنگ بوده که قابلیتی بهتر از این نداشته و اگر سنگی باکیفیت در دست پیکرتراشی نابلد قرار بگیرد و خروجی کار نامطلوب از آب دربیاید، می‌گویند ضعف از فاعل بوده است. در مورد سریال هفت سر اژدها که همه‌جور امکاناتی برای ساخت آن در اختیار کارگردانش بود، غیرضعف در فاعل، باید به‌دنبال ضعف در مدیریت فرهنگی کشور هم بود که به چنین نتایجی ختم می‌شود.

راه فرار از نقد تکفیر نیست
از وقتی هفت سر اژدها در نزدیک‌ترین ساعت به افطار نوروزی 403 روی آنتن شبکه 3 رفت و سیل نقدها به‌سمت آن سرازیر شد، طالبی به‌شدت روی این ترفند تمرکز کرده که واضح‌ترین و بی‌خلل‌ترین نقدها به محصولش را ربط بدهد به نیت‌های سیاسی منتقدانش و اینچنین از زیر ضرب فرار کند. این فرمول اما فقط به درد فریب مسئولانی می‌خورد که بودجه‌ها را تصویب می‌کنند و به این و آن اختصاص می‌دهند، نه مخاطبی که ممکن است حتی از خود طالبی هم نه به‌ظاهر، بلکه در باطن صدپله حزب‌اللهی‌تر باشد و درعین‌حال هفت سر اژدها را دور می‌ریزد، چون دفرمه و زشت است. طالبی با تکفیر منتقدانش و انتساب آنها به انواع اتهامات، از برانداز و بی‌دین گرفته تا مزدور باندهای فاسد، عملا کوچک‌ترین نقدی را در مورد خودش برنمی‌تابد، حال آنکه کوچک‌ترین نکته مثبتی به‌لحاظ فنی در سرتاسر سریال او وجود ندارد. هر صحنه‌ای از هر قسمت این سریال که به‌طور اتفاقی انتخاب شود و مورد بررسی قرار بگیرد، سوای از ساختار کلی قصه، در همان جزء منفک از کل هم پر است از ایرادهای فاحشی که نه‌تنها غیرقابل‌انکارند، بلکه حیرت‌انگیزند، اما او هر نوع ایرادی را که به کارش وارد شود به نیت‌های سیاسی منتقدانش ربط می‌دهد و هیچ‌کدام از این موارد واضح را نمی‌پذیرد. البته مساله اصلی این نیست که چرا کارگردان این سریال قانع نمی‌شود کارش ایراد دارد. او اگر نقدها را بشنود و بپذیرد، درحقیقت این را پذیرفته که باید با کارگردانی در سینما و تلویزیون خداحافظی کند و طبیعتا قصد چنین کاری ندارد. اما اشاره به این رفتار او از این جهت اهمیت پیدا می‌کند که حدس بزنیم چنین شخصیت‌هایی چطور مدیران را برای جذب بودجه‌ها قانع می‌کنند. ما برای اینکه از این به بعد شاهد مواردی مثل این سریال نباشیم باید فهم و فراستی را در مدیران‌مان جست‌وجو کنیم که فریب چنین رفتارهای متظاهرانه‌ای را نخورند و هرکسی را با لحنی تندوتیز ژست ارزشی بودن گرفت، مثل بقیه افراد با محک‌های فنی غربال کنند. طبیعتا کسانی که از لحاظ فنی ایده‌های رو به جلویی دارند، حتی اگر اعتقاد سرسختانه‌ای به ارزش‌ها داشته باشند نیازی نمی‌بینند به این دست رفتارهای متظاهرانه متوسل شوند.
یکی از مشکلات بزرگ عمده‌ای که کارهای ضعیف کسانی مثل ابوالقاسم طالبی و تکفیرهای اینچنینی‌شان برای دفاع از آن کار ضعیف ایجاد می‌کند، این است که ذهنیت بدی در مورد هنرمندان باورمند به ارزش‌ها می‌سازد. هرکس این ایرادهای فاحش را در چنین سریالی ببیند و بابت تخصیص بودجه‌های کلان به کارگردانش دچار تعجب شود، به ‌طور طبیعی توجیه چنین وضعی را در انتساب آن کارگردان به جبهه نیروهای انقلابی می‌بیند، حال آنکه درواقع بسیاری از جوانان معتقد و انقلابی که استعدادهای فنی و ابتکارات هنری قابل‌توجهی دارند، هنوز نتوانسته‌اند فیلم بلند بسازند یا سریالی بسیار کوچک‌تر از این را کار کنند. به‌عبارتی بودجه‌ها را یک نفر می‌گیرد و هزینه‌اش در افکار عمومی را دیگرانی می‌دهند که خودشان هم می‌توانند در جایگاه نقد و مطالبه‌گری نسبت به حمایت‌های ناکافی یا تبعیض‌آمیز دولتی و حکومتی باشند.

یکی از عناوین پرحاشیه تلویزیون در تعطیلات نوروز، سریال «هفت سر اژدها» بود که از ابتدای ماه مبارک رمضان روی آنتن شبکه سوم سیما رفته است.

این اثر که با مختصات تریلر‌های جاسوسی طراحی شده است، به موضوعات داغ فساد اقتصادی می‌پردازد، اما در اجرا ضعف‌هایی جدی دارد.

قصه سریال «هفت سر اژدها» بر اساس فعالیت‌های آقازاده‌ای به نام متین سلطان خواه شکل گرفته است؛ مردی که با حمایت‌های پدر صاحب نفوذش، در رأس یک مجموعه مخوف قرار گرفته است که فساد اقتصادی گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف در آن جریان دارد. او برای پنهان کردن فعالیت‌های غیرقانونی اش هر کاری می‌کند و از دست زدن به جنایت‌های ریزودرشت ابایی ندارد. سلطان خواه که توسط یک قاضی مصمم و جدی، تحت پیگرد قرار گرفته و به دادگاه احضار شده است،

برای فرارکردن از تیغ قانون به توطئه‌ای چندوجهی علیه قاضی رضایی و اعضای خانواده او دست می‌زند. از اینجاست که تقابل بین نیرو‌های امنیتی و جناح مافیای اقتصادی شکل می‌گیرد و قصه سریال، در یک دوگانه کلاسیک، بین شخصیت‌های مثبت و شخصیت‌های منفی، جذاب از کار درمی آید. برخلاف مقامات قضایی، مأموران انتظامی و حتی شخصیت‌های حقیقی مثبت، طراحی بیشتر کنش‌های نیرو‌های امنیتی در این اثر تا حد زیادی باورپذیر از آب درآمده است؛ هرچند که دیالوگ‌های شعاری و بازی‌های مصنوعی به جلوه این موقعیت‌ها آسیب می‌رساند.

طرح کلی قصه «هفت سر اژدها» به واسطه روایت کلاسیکش بسیار جذاب است و ظرفیت این موضوع را دارد که بتواند مخاطبانش را با یک تریلر جاسوسی که مایه‌های ملودراماتیک خانوادگی، عاطفی و… هم در آن به چشم می‌خورد، سر ذوق بیاورد؛ هرچند که عده‌ای معتقدند اثری با این مضمون نه برای ماه مبارک رمضان مناسب است و نه برای تعطیلات نوروز. شیوه پرداخت شخصیت‌ها و شکل اجرای سریال به نحوی ناامیدکننده، ظرفیت‌های طرح اولیه قصه را هم به باد می‌دهد.

استفاده پرتعداد از جملات کلیشه ای، دیالوگ نویسی‌هایی که گاه به کمدی ناخواسته تبدیل می‌شوند، بازی‌های مصنوعی و بسیار ضعیف نقش‌های فرعی و کش دارکردن بی جهت قصه با نما‌ها و سکانس‌های اضافی، از مهم‌ترین نقاط ضعف «هفت سر اژدها» است که باعث می‌شود این اثر از استاندارد خوبی برخوردار نباشد. علاوه بر این، شکل قاب بندی‌ها و همچنین اغراق در طراحی گریم، لباس و صحنه، از مواردی هستند که در زمانه امروز به ویژه برای مخاطبانی که سریال‌های مختلف ایرانی و خارجی را در همین ژانر تماشا کرده اند، کهنه و باورنکردنی به نظر می‌رسند.

«هفت سر اژدها» بیشتر از آنکه به دلیل قدرت روایت و قابلیت‌های فنی و هنری اش دیده شود، به واسطه حاشیه‌های ریزودرشتش به چشم آمد؛ حاشیه‌هایی که به نظر می‌رسد بخشی از آن‌ها کاملا عمدی بوده اند و درواقع، تکنیک سازندگان سریال برای پربازدیدشدن اثرشان است. استفاده از اصطلاحات و کلماتی که خط قرمزی نیستند، اما به کاربردنشان در یک سریال تلویزیونی پربیننده چندان معمول نیست، یکی از این ترفندهاست؛ خواه اسم افراد و اصطلاحات خاص باشد یا اسم برخی سازمان‌ها که در فضای رسمی کمتر درباره آن‌ها صحبت می‌شود.

استفاده از حمید صفت در نقش محمدعلی رضایی، دیگر حاشیه این مجموعه تلویزیونی است. حضور این خواننده سابق و بازیگر امروز به واسطه برخی فعالیت هایش در گذشته، واکنش‌های زیادی را در میان مخاطبان برانگیخت. با پیشرفت قصه و در پایان قسمت چهارم، محمدعلی به قتل پدرش متهم شد که این موضوع کاملا اهداف تبلیغاتی فیلم ساز در خارج از متن را برملا کرد. در میان بازیگران این مجموعه، مجید واشقانی که در نقش سلطان خواه ظاهر شده است،

اجرایی فراتر از انتظار دارد و برای ایفای این شخصیت تلاش زیادی از خودش نشان می‌دهد. این هنرپیشه که تا پیش از این، اساسا بازیگر مناسبی برای نقش‌های اصلی به شمار نمی‌رفت، حالا در یکی از جدی‌ترین تجربیاتش، جهش قابل توجهی را در کارنامه اش به ثبت می‌رساند؛ هرچند دیالوگ‌های گل درشت و طراحی لباس عجیب، به بازی واشقانی هم لطمه می‌زند.

بیشتر بازیگران نقش‌های اصلی و مکمل «هفت سر اژدها» نمایش‌هایی معمولی و بی اتفاق دارند؛ اما هنرپیشه‌های نقش‌های فرعی با سهل انگاری عجیبی انتخاب شده اند و در بسیاری از موارد، آثار ایرج ملکی را تداعی می‌کنند. مشخصا بازیگر نقش شوهرخواهر متین سلطان خواه، یکی دو نفر از مأموران انتظامی و بازیگران زنی که در گروه مفسدان اقتصادی حضور دارند، بازی‌هایی از خود نشان می‌دهند که حتی از افراد عادی که با مقوله بازیگری غریبه هستند هم بدتر است.

با این همه، بسیاری از نقاط ضعف جدی مجموعه «هفت سر اژدها»، زیر سایه کیفیت قابل توجه موسیقی این اثر به چشم نمی‌آیند؛ قطعه‌ای که توسط کارن همایونفر برای تازه‌ترین ساخته کارگردان «قلاده‌های طلا» و «یتیم خانه ایران» ساخته شده، یکی از بهترین موسیقی‌های سریال‌های ایرانی در چند سال گذشته است و با فضای «هفت سر اژدها» کاملا سازگاری دارد.

آدرس کوتاه شده صفحه

اشتراک گذاری

shareItem1shareItem2shareItem3shareItem4shareItem5

ارسال نظر

captcha
ارسال نظر