
بعضی از مجامع و چهرههای بینالمللی این روزها سعی دارند مسوولان جمهوری اسلامی را به آرامش و تنشزدایی دعوت کنند. در این نگاه، دنیا یک ساختار منظم و مسوولانه است که هر جامعه و حکومتی در آن باید سر جای خودش قرار بگیرد و نظم بینالمللی را رعایت کند؛ نظمی که البته به سود طبقات و کشورهای بالاتر نوشته شده. در این میان اگر کشوری از طبقات پایینتر پیدا شود که به این نظم معترض باشد، قطعاً یاغی، تروریست و مخل نظم جهانی شناخته میشود و باید صدایش را خفه کرد و او را سر جایش نشاند. از این منظر است که اصولاً جمهوری اسلامی هیچگاه برای نظم ناعادلانه، مستکبرانه و طاغوتی فعلی جهان، جامعهای در عرض دیگر جوامع نیست. جمهوری اسلامی هرگاه در پی مطالبه عدالت، شرافت و حقوق طبیعی زندگی انسان باشد لاجرم مخل این نظم است؛ پس باید کرک و پرش را چید. هرگاه هم که به نظم موجود احترام گذاشت و چشم از حقوق طبیعی و ذاتی خویش پوشید پس میتوان صرفاً به او به چشم یک طفیلی نگریست، اما باز هم نه در عرض دیگر کشورها. جمهوری اسلامی به میزانی که به تفکر خمینی کبیر نزدیک شود و در پی حق و عدالت وقدرتمند شدن جبهه حق باشد، به همان میزان هم از سوی سردمداران این جنگل بزرگ، تحت فشار قرار خواهد گرفت. مدعیان شعار آزادی ابایی هم ندارند که اگر ببینند جمهوری اسلامی تسلیم خط و نشانهای آنها نمیشود به سمت ترور، حذف فیزیکی و شخصیتی روی بیاورند. حال تصور کنید در چنین جنگل بیدر و پیکری، شعارهای عوامفریبانه سردمداران بیعدالتی و ظلم از سوی بعضی گوشهای داخلی هم خریدار دارد. بعضی گوشهای داخلی هم باور دارند که نظام فعلی حاکم بر دنیا، یک نظام مسوولانه است و پدیدههایی مانند ترامپ، رژیم اشغالگر قدس و امثالهم زائدههای این نظامند، غافل از اینکه این پدیدهها، عین و ماهیت این نظام ناعادلانه است فارغ از اینکه ترامپ بر مسند کاخ سفید باشد یا بایدن! سیرت یکی است، صورتها فرق دارد.